اندیشه ام در بهار
لاله های قرمز را
محکم در آغوش می گیرد
دستان اندیشه ام کوتاه می شود
شاید از قرمزی می ترسد…
انتخاب بهار، غبار نبود
همدستی زمستان
و توطئه ی تابستان
در هم آمیخت
تا بار دیگر میوه ها کال شوند…
بهار آمد ، بهار من نیام
گل آمد گُلعذار من نیامد
برآوردند سر از شاخ ، گل ها
گلی بر شاخسار من نیامد
چراغ لاله روشن شد به صحرا
چراغ شام تار من نیامد
جهان در انتظار آمد به پایان
به پایان انتظار من نیامد